پُشتِ ميزستانم!رويِ اين صندليِ خوشگلِ نازِ چرخان.گاه با اينترنت مشغولمو زماني كارم، بازيِ رايانهاي استگاه هم با انگشت، چانه خارانهاي است!***چه قشنگ است اين ميز!؟آبنوسيست، داداش! جنسِ آنرويِ آن يك پرچم سه- چهار تا تلفن از همه رنگ و دوتا كامپيوتر.صندلي، عينِ يك دسته گل است،شايد هم ماهِ شبِ چاردهم.رويِ آن ميچرخم گه به «چپ»، گاه به «راست».و از اين چرخشِ پُر لذّتِ نابمثلِ يك طفلِ سه ساله، سرخوش،مثلِ يك بچّهي شاد، از تهِ دل ميخندم،و به اربابِ رجوع، شيشكي ميبندم.***شوخي نيست،بنده با مدركِ سيكل رفتهام دانشگاهو دو سالِ بعدش، شدهام كارشناسِ ارشد.و رئيسم اينجا و هفشده تا جاهايِ دگر،همه در سايهيِ استعداد و هوشم بود، &, ...ادامه مطلب