بهار خوشه‌هاي يك و دو...! شعر طنز حميد آرش آزاد

ساخت وبلاگ

«بهار آمد به صحرا و در و دشت»

زدم يك دور در بازارها گشت

در آن اول حقوق و عيدي‌ام رفت

دوباره پيشِ «نُه» مانده گرو «هشت»

*

«بهار آمد، گل آمد، چيدني شد»

سر و وضعِ عجيبم، ديدني شد

كُت و شلوارِ كُهنه پشت و رو گشت

شده كوچك، ولي پوشيدني شد

*

بهار، بوي گلاب و عنبر آورد

به جيبم هر چه پول بود، پر در آورد

به جانِ خاله جانم، خرجِ اين عيد

زمينم زد، بابايم را درآورد

*

بهار آمد، گل آمد دسته دسته

دو تا مهمان تويِ خانه‌م نشسته

به شيريني چنان كردند حمله

كه ميوه سكته كرد، افتاد پسته

*

بهار آمد به كوي و شهر و شهرك

عجب بود اين بهارِ نو، مبارك!

چنان بي‌پول هستم من در اين ماه

كه بر مردِ گدا هم مي‌دهم چك

*

بهار آمد، زند گل باز لبخند

شده يارانه‌هايِ ما «هدفمند»

هنوز از سالِ نو نگذشته يك ماه

ندارند اين دل و تنبانِ من، بند

*

بهارآمد همه "سبز" است صحرا

از اینجا تا سمرقند و بخارا

نمی دانم چرا در شهر تهران

نمی سازند با سبزی مدارا؟!

+ نوشته شده در دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 7:44 توسط سیامک آرش آزاد  | 

شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : okhtai بازدید : 82 تاريخ : سه شنبه 8 فروردين 1402 ساعت: 0:28