«بهار آمد به صحرا و در و دشت»زدم يك دور در بازارها گشتدر آن اول حقوق و عيديام رفتدوباره پيشِ «نُه» مانده گرو «هشت»*«بهار آمد، گل آمد، چيدني شد»سر و وضعِ عجيبم، ديدني شدكُت و شلوارِ كُهنه پشت و رو گشتشده كوچك، ولي پوشيدني شد*بهار، بوي گلاب و عنبر آوردبه جيبم هر چه پول بود، پر در آوردبه جانِ خاله جانم، خرجِ اين عيدزمينم زد، بابايم را درآورد*بهار آمد، گل آمد دسته دستهدو تا مهمان تويِ خانهم نشستهبه شيريني چنان كردند حملهكه ميوه سكته كرد، افتاد پسته*بهار آمد به كوي و شهر و شهركعجب بود اين بهارِ نو، مبارك!چنان بيپول هستم من در اين ماهكه بر مردِ گدا هم ميدهم چك*بهار آمد، زند گل باز لبخندشده يارانههايِ ما «هدفمند»هنوز از سالِ نو نگذشته يك ماهندارند اين دل و تنبانِ من، بند*بهارآمد همه "سبز" است صحرااز اینجا تا سمرقند و بخارانمی دانم چرا در شهر تهراننمی سازند با سبزی مدارا؟! + نوشته شده در دوشنبه هفتم فروردین ۱۴۰۲ ساعت 7:44 توسط سیامک آرش آزاد | بخوانید, ...ادامه مطلب