شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد

متن مرتبط با «خودشيفتگي» در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد نوشته شده است

خاطرات حمید آرش آزاد،بيماري خودشيفتگي احساس كمبود، يا ...؟

  • مدير روزنامه، خلقيات به خصوصي داشت. از اشخاص كله‌شق و صاحب افكار مستقل متنفر بود و آدم‌هاي چاپلوس را روي چشم خود جا مي‌داد. در مورد كاركنان روزنامه، همه‌ي تلاش خودش را به كار مي‌برد تا آنان را تحقير بكند و از اين طريق، خودش را بزرگ جلوه بدهد. البته در اين مورد، احتياط را رعايت مي‌كرد و با كساني كه ممكن بود تحقير و توهين را تحمل نكنند، سياست كج‌دار مريز را در پيش مي‌گرفت و حتي در ظاهر نوعي احترام نيز به آنان قايل مي‌شد. در صحبت با اين گونه اشخاص، زياد راجع به خودش صحبت نمي‌كرد و معمولاً درباره‌ي پدرش، چاخان‌هايي تحويل مي‌داد، بدون اينكه متوجه باشد و يا اهميت بدهد كه، در سال‌هاي پيش از دهه‌ي 50 هجري شمسي، آن اندازه بزرگ نبود كه مردم آن هم‌ديگر ـ به خصوص يك روزنامه‌نگار ـ را نشناسند، آن هم در سال‌ها و دهه‌هايي كه كل كشور، به خصوص شهر ما به شدت سياسي بود و افراد، خيلي زود شناخته مي‌شدند. و احتمالاً جناب مدير، دچار نوعي «نارسيسم» و يا «خودشيفتگي» بود و يا در مورد خودش، به نوعي كمبودهاي فراوان حس مي‌كرد و همه‌ي تلاشش بر اين بود كه ديگران ـ به قول معروف ـ او را تحويل بگيرند.مدتي بود كه به من گير مي‌داد و مي‌گفت كه كارهايم از روي اصول و حساب و كتاب نيست و وظيفه‌ام را درست انجام نمي‌دهم. آن اندازه گير دادن‌ها را تكرار كرد كه بالاخره از دستش به تنگ آمدم و گفتم كه شعارپردازي و كلي‌گويي را كنار بگذارد و مواردي را كه من از روي اصول و حساب و كتاب كار نكرده و وظايفم را انجام نداده‌ام، يكي ـ يكي بگويد تا اگر عيبي دركارم هست، خودم هم متوجه بشوم و اصلاح بكنم.در جوابم چيزي گفت كه واقعاً نزديك بود از تعجب شاخ دربياورم. از نظر ايشان، ايراد من اين بود كه مثل بعضي‌ها، تملق نمي‌گفتم و از او تعريف , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها