غزلِ كوچه باغي يارِ راست‌گرا شعر طنز حمید آرش آزاد

ساخت وبلاگ
 

باز هم اين يارِ نالوطي، دلِ وامونده‌مو خون كرد

باز هم گيس‌هاشو زد شونه، دلِ مارو پريشون كرد

اتولِ عشقو كوبيدش به گلگيرِ دلِ مخلص

اتاق و شاسي مارو حسابي درب و داغون كرد

خودش ليلي صفت پيچيد به كويِ بي‌وفايي‌ها

حاجيتو قال گذاشت از بس، خل و چل، مثل مجنون كرد

از اون وقتي كه جا خوش كرد تو ويلايِ شمال شهري‌ش

مارو، مجنون صفت آواره‌ي دشت و بيابون كرد

زمونِ نومزدي، حرفاي خوب خوب تويِ گوشم خوند

وليكن خيلي زود از خام شدن مارو پشيمون كرد

خودش ويلا خريد و بنزِ شونصد، پاترولِ خوشگل

مارو مستأجرِ بيغوله در اطرافِ تهرون كرد

به دستِ راستِ او هستش موبايل و، دست چپ فرمون

ولي اين چاكر و با دستِ خالي، زار و ويلون كرد

خودش راس بود، ولي از دنده‌ي چپ شد بلند هر روز

كمي تا قسمتي آزاديِ مخلص رو لاجون كرد

خلاصه، اين نگارِ بي‌وفا و راس گرايِ ما

از اون اوّل منِ سرگشته رو در عشق مغبون كرد

 

+ نوشته شده در  شنبه نهم دی ۱۳۹۶ساعت 14:14  توسط سیامک آرش آزاد  | 
شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : okhtai بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 22:38