از روىِ دست اخوان ثالث ثبتِ نامستان پولستانى! شعر طنز حمید آرش آزاد

ساخت وبلاگ

« سلامت را نمى ‏خواهند پاسخ گفت»

سرها سخت مشغول است

«وگر دستِ محبّت سوىِ كس يازى»

به اكراهِ فراوان دست بر مى ‏دارد از

رايانه و ماشين حساب و چُرتكه و غيره،

كه فكرش پهلوىِ پول است!

×××

رفيقا، نازنينا، اى پدرجانا!

رسيده فصلِ تابستان و وقتِ «ثبتِ نام» آمد

مديرانِ عزيز و پُر تلاش و سختكوش نوعى از برخى مدارس را

زمانِ كوششِ جدّى شد و ايّام

تقريباً به كام آمد!

به «غير انتفاعى» سخت مى ‏كوشد مدير اينك

و توىِ گاو صندوق‏اش

ترافيكى سترگ و سخت سنگين است از دستِ

هزاران، صد هزاران قطعه‏ ها از اسكناس و چك!

×××

و در اين سوى، يك خانه

دگر از فرش و مبل و كاسه، منقل و غيره

كاملاً عارى ‏ست،

و جاىِ اين همه، از چند روزِ پيش،

دكانِ كهنه‏ ىِ يك مرد سمسارى‏ست.

و او اكنون حسابى شاد و شنگول است

و باباىِ سه طفل، اينك

به جيبش مبلغى پول است!

×××

عزيزا! گولِ ظاهر را نخور،

اين سُرخى روىِ من از افزايش سطحِ ويتامين نيست.

اگر دقت كنى،

اين سرخى از شرم است،

كه بى پولم، ولى پولى كلان بايد بپردازم،

و در اينجا،

- به قولِ آن قديمى‏ ها كه مى‏ گويند: -

چشمم كور و دنده‏ م كاملاً نرم است!

×××

عزيز من! «صدايى نيست، حرفى نيست»

رسيده ماهِ مرداد و دگر در شهر، برفى نيست!

«صدايى گر شنيدى»

«صحبتِ سرما و دندان» نيست.

براى اين كه - اى خنگِ خدا! - ديگر زمستان نيست.

كنون در مدرسه، هر دم

صداىِ خش خش بشمردنِ پول است،

و آقاىِ مدير، اينك،

حسابى شاد و شنگول است!

×××

ولى خوشحال بايد بود

چون نامِ مدراس «انتفاعى» نيست!

و اين‏هايى كه من گفتم

«رُباعى» نيست!

 

شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : okhtai بازدید : 111 تاريخ : دوشنبه 14 آبان 1397 ساعت: 13:37