رباعيات عيد‌زده شعر طنز حمید آرش آزاد

ساخت وبلاگ

يك سال دگر ز عمر ما آمد سر

اسباب كشيديم به يك سال دگر

چون خودرو ملي قراضه، ما نيز

باز افتاديم يك مدل پايين‌تر!

***

در اول عيد سال چون شد تحويل

آورد هجوم لشكري از فاميل

يك ساعت بعد، خانه‌ام شد خالي

از ميوه و شيريني و پول و آجيل!

***

هر چند كه داده شد بسي وعده‌ي گنج

شد عيدي ما يكصد و هفتاد و پنج

امسال هم ار نشد برايت تنبان

شرمنده‌ام، اي فاطي‌جان! از بنده‌ نرنج!

***

يك پاره حقوق و عيدي شندرغاز

كردند ز جيبم شب عيدي، پرواز

اي واي! كه باز ماه فرودين است

ماهي كه دراز گشته چون گردن غاز

***

در سال جديد نيز، مانند پار

خواهند نمود لطف‌هاي بسيار

سرتاسر سال، وعده‌ي مسئولان

صبحانه شود به ما و شام و ناهار!

***

در دشت، چو «سيزده» نشيند بر تخت

افتند همه دختركان ياد بخت

ليكن حالا كه قحطي داماد است

بايد كه گره زنند ده- بيست درخت!

***

گل مي‌بايد كه فكر چاقچور كند

اندام و جمال خويش مستور كند

جاي فمنيسم و ابتذال و غيره

بايست كه چشم دشمنان كور كند!

***

بلبل بايد كه فكر خود جور كند

چشم و دل خود ز روي گل دور كند

گر مي‌خواهد صداي او پخش شود

بايد كه نود درصد سانسور كند!

شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : okhtai بازدید : 137 تاريخ : شنبه 17 فروردين 1398 ساعت: 16:58