يوسف گمگشته خواس برگرده كنعون، صبر
اومدليلي هم ميخواس بياد در عقدِ مجنون، صبر اومدنامزدها وعدهها دادن زمونِ انتخابدر عمل كاري نكردن هيچ كدوم، چون صبر اومدقول دادن قيمتا پايين ميآد تا حد مفتزير پا ميريزه هر جا جنسِ ارزون، صبر اومدتا حدودِ خودكفايي ميرسه توليدمونروغن و قند و شكر ميشه فراوون، صبر اومدميشه قيمتها، همهش تثبيت، عينِ كوهِ قافوضعِ بازارها ديگه ميگيره سامون، صبر اومدگفته بوديم: پُر ميشه يخچالمون از گوشت و موشت«بنده منزل» ميپزه مرغ و فسنجون، صبر اومدجايِ آشِ كشكِ خاله، تويِ بشقابِ حقيرسبز ميگردد برنج و سينه و رون، صبر اومدگفته بوديم: يك، مساوي ميشه با پنجاه و پنجچاكرت هم ميخره يك خط تلفون، صبر اومدمخلصت ميپوشه چندين دس لباسِ شيك و پيكميده پُز تويِ خيابون، مثلِ اعيون، صبر اومدكلِّ ماشينهاي بنزينسوز رو گازي ميكننعاري از آلودگي ميشه هوامون، صبر اومدآق مدير از ما نميخواد ديگه پولِ ثبتِنامبچّهمون بيشهريه ميره دبستون، صبر اومدپوششِ بيمه نصيبِ بنده هم ميشه يه روزور ميافته مشكل دارو و درمون صبر اومدميكنه آخر وزيرِ نفت بر قولش عملگرم ميشه خونه در فصلِ زمستون، صبر اومدعاقبت ميشه حقوقها با تورّم همطرازدستمزدها با مخارج ميشه ميزون، صبر اومدميستونه دارايي از دونه درشتها مالياتتويِ بازار و پاساژ و تو خيابون، صبر اومدچي بگم ديگه؟ نشد كارها درست و راست و ريسهر كجا هم خواس بشه، يك هو، داداش جون، صبر اومد! + نوشته شده در شنبه دوم تیر ۱۴۰۳ ساعت 1:44 توسط سیامک آرش
آزاد | شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : okhtai بازدید : 4 تاريخ : پنجشنبه 7 تير 1403 ساعت: 15:16